یه عالمه حرفای نگفته...
سلام به گل پسر خوشگلم و دوستای عزیزم...وااااااااااااای نمیدونم من تنبلم...کارم زیاده...کسرا شیطونه..یـــــــــــــــــــــا حوصله تایپیدنو ندارم..ولی فکر کنم جواب صحیح گزینه الف و داله.....اصلا حس نوشتنو ندارم...
اول از واکسن 18 ماهگیت بگم که بالاخره تموم شد..خیلی استرس داشتم آخه ازش یه غولی ساختن...البته خیلی دردناک بود واست اما همش بیشتر از یه روز طول نکشید...یه روز قبل از 6 مین سالگرد دایی مجید نوبت واکسنت بود یعنی روز چهارشنبه 4/10/92......قبلش بهت شربت استامینوفن دادم و رفتم پایگاه بهداشتی..اول وزنو و قدت و اندازه گرفت که اصلا راضی نبودم از وزنت...با اینکه غذا خوردنتم بد نیست..بگذریم خلاصه ساعت 10 و نیم بود که واکسنتو زدیم ..بعدش اومدیم خونه و خدا رو شکر حالت خوب بود ولی از ساعت 2 بعد از ظهر درد پات شروع شد و شروع کردی به نا آرومی..به هر دردسری بود خوابت کردم..اما وقتی از خواب بیدار شدی حتی نمیتونستی راه بری و بلند بلند گریه میکردی...هر کاری کردم آروم نشدی و لباس پوشیدیم و رفتیم خونه مادر جون ایران..اونجا همش رو پای مادر جون نشسته بودی و جم نمیخوردی..قربونت برم خیلی درد داشتی چون حتی نمیتونستیم بغلت کنیم.پات درد میگرفت...کم کم ترست ریخت و یه خورده رو پاهات راه رفتی...این وضعیت ادمه داشت تا فردا عصرش که از خواب بیدار شدی که بریم مراسم دایی مجید..دیگه اثری از درد نبود..خوب خوب شده بودی عزیزم...خدا رو شکر که واکسناتم تموم شد تا 6 سالگی...
خوب حالا بریم سراغ پروژه عظیم می می گیرون...که یه خورده سخت بود و از تاریخ 7/10/92 (یعنی 1 سال و 6 ماهگی)شروع شد... بازم زیاد اذیت نشدیم هیچ کدوممون..چون از یک سال و چهارماهگیت شیر روزتو کم کم کرده بودم بخاطر همین زیاد دچار مشکل نشدیم...اول از همه اومدم شیر زمان بیداریتو قطع کردم و فقط موقع خواب بهت میدادم...بعد کم کم شیر قبل از خوابتو هم قطع کردمو و فقط موقعی که خواب بودی بهت میدادم...شیر شبتو به 3 بار در خواب کاهش دادم و بعد چندروز 3 بار شد 2 بار..وقتی که عادتت شد کردمش 1 بار در شب و بعد از اون خداحافظ می می...البته شیر پاستوریزرو میخوری..اونم با لیوان..روزی 2 تا شیر ..غذاتم خیلی خوب شده..امیدوارم وزن گیریت یه خورده بهتر شه....راستی خوابتم خیلی خوب شده...راحت میخوابی تا ساعت 9ونیم یا 10...
حالا نوبت پروژه ی بسیار بسیار عظیم از پوشک گیرون...که از یکسالگی شروع کرده بودیم و مرتب میبردمت دستشویی تا جیش کنی ولی خودت خبر نمیدادی..البته شبا اصلا خودتو خیس نمیکردی..ولی با اومدن زمستون پروژمون نیمه کاره موند و گذاشتیمش برای بعد از سرما..الان دوباره یه 10 روزیه که از سر گرفتیمش با این تفاوت که دیگه خودت جیشتو میگی و شلوارتو خیس نمیکنی...ولی همچنان با پی پی کردنت مشکل داریم..البته گاهی اوقات میگی ولی بیشتر اوقاتش شلوارتو کثیف میکنی...قشنگ میری یه گوشه می ایستی و کارتو که تموم کردی میای میگی پی پی..نمیدونم باید چیکار کنم که یاد بگیری...قشنگ برات توضیح میدم که باید پی پیتو تو دستشویی کنی..اما بازم کار خودشو میکنه...خوب بگذریم تا همینجاشم که جیشتو میگی راضیم بقیشم کم کم جور میشه...
دندوناتم 12 تا شدن..6 تا پایین و 6 تا هم بالا....
حرف زدنتم ماشالا هزار ماشالا عالی شده...جمله بندی هم بلدی...اسمای دو بخشی رو خیلی قشنگ تلفظ میکنی..میگی بابا ایی(باباعلی)..مامان مرمر...عمو امین...دایی مهدی...دایی مجید..دایی ممد...ماجون(مادرجون)...باجون(بابا جون)...کاله میم(خاله مریم)...خیلی از کلمه ها رو هم میتونی تلفظ کنی مثل:لباشویی(ماشین لباسشویی)..اچال(یخچال)..کاشن(کابشن)..جوجات(جوراب)..باهون(بارون)..بابازی(بخاری)..انگاگو(النگو)...و خیلی کلمات دیگه...چنتا شعر هم یاد گرفتی ..خرگوش من چه نازه..یه توپ دارم قلقلیه..کلاغه میگه قار قار..بعبعی میگه بع بع...البته با همکاری هم میخونیم...یه کم من یه کم تو...وقتی ازت میپرسیم کسرا پسر کیه ؟میگی علی مرمر..
خوب بقیشم یادم نیست..هروقت یادم اومد میام مینویسم پسر گلم...
حالا میریم سراغ عکسای خوشجلت:
بقیه عکسا ادامه مطلب...بفرمایید لطفا...
قربون اخمت بشم من...هروقت بهت میگیم کسرا اخم کن اینجوری میکنی...
این دیگه عکس آخریه وگرنه باهاتون برخورد میکنم...
قربون موش کوچولوم...