11 ماهگیت مبارک قندولکم...
نفس مامان 11 ماهگیت مبارک....میدونم یه خورده دیر شده....آخه درگیر امتحاناتمم یادم رفت...
قربونت برم دیگه واسه خودت مردی شدی...داری سعی میکنی که تنهایی باییستی...وقتی سوار تابت میشی شعر تاب تاب عباسی رو به زبون کودکانه ی خودت میخونی....وقتی میگم بخند شروع میکنی به خندیدن..همه چیو همه جارو میگردی تا چیزای جدید کشف کنی..خیلی تند تند از پله ها بالا میری و میری تو اتاقت ...هرجا یه ساعتی رو روی دیوار ببینی فوری با اون انگشتای کوچولوت بهش اشاره میکنی..وقتی میگم کسرا اتوبوست کو؟فوری پیداش میکنی..ماما..ددر...بابا...دادا..تاب تاب...به به..مم مم..ساسا یعنی ساعت...ات یعنی اب...عس یعنی عکس منظوت عکس خودته که روی دیواره تا میگم کو عکس کسرا فوری بهش اشاره میکنی...و خیلی چیزای دیگه که قبلنم گفتم(مث تی وی.. سرسره..قورقوری...دوچرخه...توپ) و چشم که تازه امروز یاد گرفتی...و اینکه رنگارو هم باهات کار میکنم ..هرچیزی رو بهت نشون میدم رنگشو هم میگم مث توپ قرمز ماشین سفید...و از همه مهمتر گاز گرفتن و اته کردنم بهت یاد دادم...آخه همه بچه های دور و بری های ما از کسرا بزرگترن و همش به پسرم کتک میزنن منم دوست ندارم بچم کتک بخوره برا همینم بهش یاد دادم که زیر بار نره..
انگار همین دیروز بود که تو اتاق عمل بودم...صدای ونگ و وونگت کل اتاقو گرفت..ولی خداییش از همون موقع پسر گلی بودی چون زیاد گریه نکردی و زودی ساکت شدی..خلاصه اینکه خیلی خوشحالم که تو رو دارم پسر خوشگلم...
چیزی به تولدتم نمونده...امتحانام که تموم شد همه چی رو برات آماده میکنم پرنس خوشگلم...
دووووووووووووووووووووووووست دارم............