دیروز رفتیم پارک...
کسرا جون دیروز من و تو و باباعلی رفتیم پارک...دوربینم بردیم تا هوا تاریک نشده از شازدمون چندتا عکس خوشگل بندازیم...خیلی خوشحال بودی همش دنبال فواره های آب بودی..کلی واسه خودت بازی کردی و خیس شدی..
قربونه دس دسی کردنت...
اینم عکس من و بابایی
اول از همه اینکه 14 ماهگیــــــــــــــــــــــــت مبـــــــــــــــــــــــــــــــارک باشه گل پسرم...خیلی خوشحالم از اینکه تو رو دارم ..هرلحظه کنارمی و شاهد رشد نهال کوچولومم..
دیروز 1/6/92 برای اولین بار به تنهایی با بابایی رفتی حمام..خیلی بهت خوش گذشت ..آخه کلی آب بازی کردی..
کلماتی که تازه یادگرفتی..
بابی یعنی بابا علی.....بابا یعنی بابا
اگوس یعنی خرگوش....
هیج یعنی هویج..
آجی (البته خیلی وقته بلدی)
ماه(وای نگو وقتی میگی ماه دلم غش میره)
جیز...به هر چیزی که داغ باشه میگی...
کارای جدیدت:
یه انگشتتو تو دهانت میکنی و سوت میزنی به قول خودت..
سوت زدن با شیورتو یاد گرفتی..
دستمال دست میگیری و خونه رو گردگیری میکنی برای مامان...
وقتی دوربین دست میگیریم فوری میگی عکس...
میگم باباعلی کجا رفته میگی کا(یعنی رفته سرکار)
به موگیر هم خیلی علاقه داری محاله یه موگیر ببینی و از تو موهای طرف در نیاری...
عصرا بهونه میکنی که بریم بیرون..فوری کفشاتو میاری که بپوشی بریم بیرون...
و همچنان عاشق جارو برقی و اته کردن بچه ها وقتی خیلی خوشحالی از دیدنشون...
و یه کار بد که جدیدا یاد گرفتی کندن مژه ها و موهاته...