عشق مامان...
پسر گلم چیزای جدیدی یاد گرفتی...اومدم تا اونجایی که یادمه بنویسم برات...بهت میگم کسرا ماه کجاست؟فوری سرتو میبری بالا و تو آسمون دنبالش میگردی خیلی زودم پیداش میکنی گل پسرم..تا میگم کو درخت فوری هر درختی باشه بهش اشاره میکنی حتی اگه خیلی کوچولو باشه...به درخت میگی:د...لامپ و پنکه و گل و در و آیفون و کولر هم چیزایین که بلدی...البته نمیتونی تلفظشون کنی فقط میشناسیشون فعلا...وقتی میگم کسرا برو تو رختخواب خودت بخواب فوری میری سر جات میخوابی و پتو میدی رو خودت..راستی بازی بشین و پاشو هم بلدی..البته به سبک خودت آخه هنوز راه رفتن یاد نگرفتی برا همین دست منو میگیری و با دستور من بشین و پاشو میکنی ...عزیزم میدونی من عاشق چیم اینکه وقتی دم در میزنن فوری میگی کیه؟؟وقتی من با تلفن صحبت میکنم میذاری حرفم تموم شه وقتی قطعش کردم میگی کیه؟؟؟امکان نداره فراموش کنی..راستی خاله هات و عمه هات و بابا جونیا و مادر جوناتو و من و بابا علی رو و خیلی از دور و بریامونا با اسم خودشون میشناسی...الهی من فدای قندولکم...