نوروز و 21 ماهگیت مبارک عزیزم...
سلام به پسر گلم و همه دوستای مجازیم..امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشین..کسرا جان این دومین بهاریه که داری تجربه میکنی...امیدوارم 120 تا بهارو ببینی..قربونت برم نوروز امسال واسه خودت مردی شدی ماشالا..امروز 21 ماهه شدی..و وارد 22 ماهگی شدی..راستی خیلی حرفای خوشملی میزنی..دل هممونو میبری...گفتگوی تلفنی کسرا و بابا علی..
کسرا:ایو سیام...
بابایی:سلام عزیزم..خوبی؟چی میخوای برات بیارم؟؟
کسرا:شیر کاکایو...موز...هاشک..اکلات..بستـــــــــــنی..
خلاصه هرچی خوردنی بلدی ردیف میکنی واسش...
بابایی:باشه میارم ..خوب حالا یه شعر واسم میخونی؟
کسرا:هرگوش نازه..کاهو اخوره..
هرکی هم اذیتت کنه یا داد بکشه سرت فوری میگی :مامان مرمر دبا اخنه(یعنی مامان مرمر دعوا میکنه)..نرده های خونومونم تازه زدیم..خیلی حساسی بهش..نمیذاری هیچ کس بهش دست بزنه..عمه صدیقتو هم عمه صیکه صدا میزنی...به خاله مرواریدتم میگی آباجی...همچنان مامانی هستیو یه لحظه هم تحمل دوریمو نداری...هر چیزی رو هم برات میکشم اسمشو میگی ..خونه میکشم میگم این چیه؟میگی خونه خاله میم...به جوجو هم میگی جونجشک(یه چیزی بین گنجشک و جوجو)قربون حرف زدنت الهی...وقتی میخوای بگی مثلا مامان رو دوست داری میگی:مامان مرمر نازه..عزیزه...جیگله...خلاصه بگم خیلی دوست داشتنی و نمکی و گلی..هر روزم بیشتر از قبل دوست دارم...امیدوارم امسال سال خوبی برامون باشه و کلی چیزای جدید یاد بگیری...بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس....
راستی هنوز همون 12 تا دندونو داری...