کسرا جون ثمره عشق ماکسرا جون ثمره عشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
مسیحا جوجوی مامانمسیحا جوجوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

کسرا قندولک مامان

سومین مروارید کوچولوت

بالاخره بعد از چند روز اسهال و تب زیاد که هیج جوریم پایین نمیومد  دیروز فهمیدم که نشونه جوش دندونته...امروز صبح هم سومین دندونت از بالا سمت راست جونه زد...قربونت برم مروارید کوچولوی جدیدت مبارککککککککککککککککککککککک... ولی همچنان تب داری...نمیدونم باید چیکار کنم آخه خیلی بی قراری میکنی... مامانی در حال تدارک تولدته اما تو حسابی بهونه گیر شدی و اصلا نمیذاری به کارام برسم...امیدوارم تولدت عقب نیفته.....   ...
23 خرداد 1392

پسرم تب کرده

بالاخره امتحانام تموم شد.......آخیش راحت شدمااااااااااااا... عزیزم چند روزیه که هردومون سرما خوردیم...دیروز  موقعی که از دانشگاه برگشتم دیدم تب داری ..خیلی بهونه میگرفتی..اتفاقا خودمم هم تب داشتم هم سر درد..زنگ زدم برای باباجون ..اومد دنبالمون و رفتیم دکتر...دیشب برات شیاف گذاشتم یه خورده تبت اومد پایین..تا صبح مرتب چکت میکردم مبادا تبت بره بالا...ساعت 6 صبح هم بزور بهت شربت استامینوفن دادم..نمیدونم چجوری خوردیش آخه خیلی بد دارویی اصلا نمیتونی مزه دارو رو تحمل کنی  فوری بالا میاری..فوری یه دونه شکلات گذاشتم دهنت که مزشو نفهمی...تا ساعت 12 که نوبت اون یکی شربتت بود که دکتر به خاطر چرک گلوت بهت داده بود..تا بهت دادم فوری همشو با...
21 خرداد 1392

کسرا در 11 ماهگی..

ببخش پسر گلم اصلا وقت ندارم..فقط اومدم تند تند از کارای جدیدت بنویسم و برم..یاد گرفتی هرچی و هرکسی رو میبینی میگی این چیه ..این کیه؟؟به محض اینکه آیفونو میزنن میگی کیه و فوری به در اشاره میکنی...قربونت بشم من ...وقتی میگم کسرا کو زبونت ؟؟زبونتو میاری بیرون و تو دهنت میچرخونیش...میگم کسرا مامان رو نازی کن  دستتو اروم میکشی رو سرم وقتی میرسی به صورتم با ناخنات محکم میکشی رو صورتم...چشم و مو رو هم بلدی  ولی رو صورت خودت نشون نمیدی...راستی علاقه زیادی هم به زیور الات داری..تا میگم کو النگو فوری اشاره میکنی بهشون...صدای هاپو و جوجو هم در میاری...با ماشیناتم بازی میکنی و میکشیشون رو زمینوو از خودت صدا در میاری..و خلاصه اینکه خیلی شیطون ...
18 خرداد 1392

بازم سرما خوردگی

الهی فدات شم امروز 2 روزه سرما خوردی..یه سرماخوردگی شدید..اصلا آب بینیت بند نمیاد..جیگر مامان دیشب اصلا خوب نخوابیدی..همش نفست بند میومد و بیدار میشدی...کل دیروز و امروزم که آویزون من بودی...داروهاتو سر وقت بهت میدم ایشالا زود زود خوب شی و دیگه اصلا سرما نخوری....
8 خرداد 1392

11 ماهگیت مبارک قندولکم...

نفس مامان 11 ماهگیت مبارک....میدونم یه خورده دیر شده....آخه درگیر امتحاناتمم یادم رفت... قربونت برم  دیگه واسه خودت مردی شدی...داری سعی میکنی که تنهایی باییستی...وقتی سوار تابت میشی شعر تاب تاب عباسی رو به زبون کودکانه ی خودت میخونی....وقتی میگم بخند شروع میکنی به خندیدن..همه چیو همه جارو میگردی تا چیزای جدید کشف کنی..خیلی تند تند از پله ها بالا میری و میری تو اتاقت ...هرجا یه ساعتی رو روی دیوار ببینی فوری با اون انگشتای کوچولوت بهش اشاره میکنی..وقتی میگم کسرا اتوبوست کو؟فوری پیداش میکنی..ماما..ددر...بابا...دادا..تاب تاب...به به..مم مم..ساسا یعنی ساعت...ات یعنی اب...عس یعنی عکس منظوت عکس خودته که روی دیواره تا میگم کو عکس کسرا فوری...
5 خرداد 1392

رقصیدن کسرا

مامان فربونت بشه الهی......الان برا اولین بار برام رقصیدی ...خیلی هم خوشگل رقصیدی...پی ام سی یه آهنگ قشنگ پخش میکرد ..منم صداشو بلند کردم..یهویی دیدم  صدات میاد داشتی آواز میخوندی..میرقصیدی...قربونت برم یه چیزی شبیه دست زدنم انجام دادی...عزیزم تا حالا اینقدر خوشحال ندیده بودمت...منم این ترمه درسخون نیستم از دست تو....
3 خرداد 1392

روز مرد مبارک

همسر عزیزم...علی جونم...بابای مهربون کسرا...روزت مبارک .واقعا خسته نباشی و همیشه تنت سالم باشه....ایشلا همیشه سایت بالا سر من و کسرا باشه...امروز بهانه ای شد تا از تموم زحماتی که برا من و کسرا و بهتر شدن زندگیمون کشیدی تشکر کنم..دوست داریم بهترین بابا و همسر دنیا...هرچی گشتیم نتونستیم یه کادو خوب که درخورت باشه پیدا کنیم..پس اومدیم 2 تا شلوار برات خریدیم..ولی خداییش خیلی خوشگلن...سلیقمم بد نیستا..آخه اگه بد بود تو رو انتخاب نمیکردم که....   واقعا متاثر شدم....عشق یعنی این.... ...
3 خرداد 1392